آرامگاه مهجور شهیدی از جنگ جهانی دوم در نقطه ی صفر مرزی
به گزارش اینجاخبر آنچه میخوانید گزارشی ست از بازدیدی از مقبره ی دو شهید جنگ دوم جهانی در خرمشهر که پس از حدود هشتاد سال مهجور مانده اند. شهیدان غلامعلی بایندر و امیر نقدی که در سال ۱۳۲۰ در جنگ با قشون متجاوز انگلستان تا پای جان مقاومت کردند و درست در همان جایی که شهید شدند ، دفن شدند. این بازدید به تاریخ ۲۸ بهمن ماه سال ۱۴۰۰ توسط عباس مدحجی خبرنگار خرمشهری به همراه سجادپاکگهر رِِءیس اداره میراث فرهنگی ، گردشگری و صنایع دستی خرمشهر و یکی از مسولان موزه جنگ این شهرستان صورت گرفت.
امروز به همراه رئیس اداره میراثفرهنگی خرمشهر به منطقه مرزی و حفاظت شده ای رفتم برای بازدید از آرامگاه شهدایی با قدمت نزدیک به ۸۰ سال. مقبره هایی مهجور و تنها از مدافعانی که قهرمانانه مقاومت کردند و در نهایت شهید شدند. شهیدان غلامعلی بایندر و امیر نقدی از نیروی دریایی ارتش در این گزارش معرفی میشوند .
زمان جنگ جهانی دوم و درسال ۱۳۲۰ که ایران اعلام بی طرفی کرده بود قوای شوروی از شمال و ارتش انگلیس از جنوب غرب کشور وارد خاک ایران شدند. ظاهرا قرار بود بدون مقاومت ارتش ایران به راحتی به تهران برسند. اما غلامعلی بایندر که فرمانده نیروی دریایی ارتش مستقر در خرمشهر بود چنین خواسته ای را برنتافته بود.
وی ساعت ۴ بامداد روز سوم شهریور ۱۳۲۰ با شنیدن صدای انفجار،از منزل خود را به مقر فرماندهی رساند، پس از صدور دستورات لازم به افسران و مخابره گزارش هجوم انگلیس به پایتخت و مرکز استان، با یک تفنگ برنو میرود تا ستاد فرماندهی عملیات را در منطقه حفار که از لحاظ نظامی موقعیت مناسبی داشت و ۲ توپ ۱۰۵م.م و گروهی سرباز در آنجا مستقر بودند تشکیل دهد.
در مسیر با نیروهای موتوریزه انگلیسی که میخواستند خود را به نهر چاسبی برسانند مواجه میشود و در حین مقاومت و جنگ و گریز با رگبار مسلسل آنان در حوالی پاسگاهی نزدیک بیسیم خرمشهر در سوم شهریور ۱۳۲۰ خود و دوستاتش به شهادت رسیدند. در وصیتنامه امیر دریابان بایندر، نوشته شده: «هرجا این تن به خاک فتاد؛ آن را به زیرش ببرید.» (هر جا که شهید شدم مرا همانجا خاکسپاری کنید)، نیروی دریایی وقت نیز براساس این وصیت، شهید بایندر و معاونش شهید نقدی را که در فاصله ی ۱۰ متری از یکدیگر شهید شدند در همان محل شهادت به خاک سپردند: تقاطع سهراهی دجله و فرات، کانال عضدی بین کارون و اروند . محلی که امروز تحت نظر وزارت دفاع است و نقطه ی حفاظت شده ی صفر مرزی ست و امکان تردد عمومی ندارد. نزدیک به محوطه ی کارگاهی کشتی سازی وزارت دفاع.
البته مقبره در گذشته شکیل تر و با شأن شهدا سازگارتر بود. سنگهای مزار را از تخت جمشید آورده بودند و بنای زیباتری داشت . اما پس از جنگ هشت ساله ی ایران و عراق و قرار گرفتن در منطقه نظامی وحفاظت شده، امروز دیگر شکل خوب و درخوری ندارد خصوصا از وقتی که روی سنگها را گچ گرفته اند. این آرامگاه ها در یک محوطه کارگاهی هستند و امکان بازدید برای عموم میسر نیست. اما در مسیر ثبت ملی هستند . مراحل ثبت استانی آنها با موفقیت انجام شده و در حال طی مراحل تداری برای ثبت ملی هستند. گفته شده چون قدمتشان نزدیک به هشتاد سال است در مجموعه آثار دفاع مقدس قرار نخواهند گرفت.
البته بایندر قبلا کارهایی کرده بود که موجبات مخالفت سران وقت مملکت شده بود. در سال ۱۳۱۳به مقامات نیروی دریایى انگلیس، مستقر در جزایر تنب طی نامه ای رسما اعلام کرد که این جزیره بخشى از ایران است. در همان سال به دستورش، ناوپلنگی ارتش به بندر باسعیدو در جزیره قشم رفت و با پائین آوردن پرچم انگلیس، پرچم ایران را به اهتزاز درآورد. درسندی اداری باقی مانده از آن دوران در نکوهش وی نوشته شده است : «یاور بایندر را قابل خدمت مهمی که به ایشان ارجاع شده است نمیبینم. ارکان حرب یک نفر آدم کارکن و وظیفهشناس برای انتصاب به ریاست یا تصدی بحریه جنوب درنظر بگیرد.» و رضاشاه با ذکر نام ۸ نفر برای جایگزینی بایندر مکاتبه میکند.
یدالله بایندر (زاده ۳ مرداد ۱۲۹۲ در تهران – درگذشته ۴ شهریور ۱۳۲۰ در بندر انزلی) برادر غلامعلی بایندر هم سرنوشت و زندگی مشابهی داشت. وی ناوسروان نیروی دریای ایران بود که در مقاومت در برابر حمله روسها در جنگ جهانی دوم به شمال ایران، نقش اساسی داشت و در این نبرد شهید شد. پس از شهادت در عملیات جنگی طبق مقررات و آییننامه ارتش، درجه ناخدا سوم به او تعلق گرفت. و یک بازی رایانه ای بنام نجات بندر هم درباره او ساخته شد. مزارش هماکنون در محوطه باراندازهای بندر انزلی (پهلوی سابق) است اما با شرایط بهتر. در سریال تلویزیونی در چشم باد هم به او شاره شده است.
مشابه چنین حماسه ای هم در جلفا اتفاق افتاده بود. در شهریور همان سال، با شروع حملات زمینی و هوایی شوروی و انگلیس از نقاط مخلتف به ایران، در هنگام تهاجم نیروهای ارتش شوروی از منطقه شمالغرب، سه تن از مرزبانان ایرانی با نامهای « مصیب ملک محمدی»، «سید محمد راثی هاشمی» و «عبدالله شهریاری» با وجود دستور به عدم مقاومت با توجه به تعداد بسیار زیاد لشکر شوروی و اعلام بیطرفی ایران نسبت به جنگ اروپا، بهصورت داوطلبانه ۴۸ ساعت مقابل نیروهای مهاجم بر روی پل آهنی جلفا مقاومت نموده و از خاک میهنشان دفاع کردند و شهید شدند.