سوریه ی ده روزه


به گزارش اینجاخبر عباس مدحجی در یادداشتی درباره تولات اخیر سوریه نوشت:
از زیرنویس شبکه خبر درباره پاگرفتن گروه جدید تروریستی در سوریه تا پایین کشیدن پرچم سوریه در ایران بعلت پیروز شدن افراد مسلح! فقط ده یا دوازده روز فاصله بود. گویی سوریه ی جدیدی متولد گشته که هنوز ده روزه است. کشوری با پرچم سه رنگ: سبز نماد خلفای راشدی، سیاه نماد خلفای عباسی و سفید نمادی از خلفای اموی و سه ستاره پایتخت ایشان: دمشق، حلب و دیرالزور
کمتر کسی گمان میکرد سوریه ای که سالهاست درگیر جنگ داخلی و خارجی ست و برای بقای حکومت بنام جمهوری به کام موروثی اش ، گاهی به نعل ایران وروسیه میزد و گاهی به میخ کشورهای عرب، با ظهور چیزی بنام تحریر شام بخواهد قافیه را ببازد. آنهم وقتی ایران در آغاز قرص و محکم کنارش بود و در عرض چند ساعت حتی لحن گزارشگرش در تلویزیون را هم تغیبر داد. حکومت پنجاه و چند ساله و موروثی خانواده اسد در حمله ی اخیر طی ده روز سقوط کرد و بشار با میراثی از خرابی و بدنامی به روسیه ای پناهنده شد که بعید نیست با دست فرمانش سوریه به این وضعیت دچار شده باشد.
فراموش نکنیم که این ده روز، محصول پنجاه سال حکومت داری اسدهاست. شاید خودِ بشار هم فکرش را نمیکرد که تصاویر هول برانگیز منتشر شده طی چند روز اخیر بعد از فرار مفتضحانه ش از زندانهای مخوف و زیرزمینی آخرین تصویر ثبت شده حکومتش در ذهن جهانیان باشد. امیدوار کننده ترین صحنه های این جهان هستی به عدالت همین است که دیکتاتورها خود شاهد سقوط مجسمه هایشان باشند و شاید شما هم تصویر ادرار دو طفل سوری روی سر مجسمه حافظ اسد را دیده باشید.
زندانیانی از عراق، سوریه، لبنان و چه بسا کشورهای دیگر که آنقدر در این زندانها مانده اند که حتی خانواده هایشان هم فراموششان کرده اند. زنان و کودکانی در اتاقهای تاریک که حتی باورشان نمیشد اسد سقوط کرده است. زندانیانی که موبایل را نمیشناختند یا حتی نمیدانستند حافظ مرده و حکومت دست بشار بوده است. رغد التطری خلبانی که در زمان قیام علیه حافظ اسد در سال ۱۹۸۰ از بمباران شهر حماه خودداری کرده بود پس از ۴۳ سال از زندان آزاد شد. زندان مخوف صیدنایا که به مثلی برای سوری ها تبدیل شده بود: من دخل فیها مفقود و من خرج منها مولود! زندانی متشکل از چندین شبکه پیچیده امنیتی و زیر زمین که فاتحان سوریه را مجبور کرد برای حل پاذل آن و یافتن محل زندانی ها و آزاد کردنشان دست به دامان ارتشی های فراری سوریه شوند و با تلفن راه و چاهش را بپرسند.
پوتین که با پذیرش بشار و خانواده اش لعنت ابدی مردم سوریه را بجان خرید اما ایران ضمن پذیرش سریع این وضعیت و پایین آوردن پرچم فعلی سوریه و تغییر ادبیات رسانه ای و دیپلماتیکش نشان داد که حداقل فعلا نمیخواهد آهِ سوری ها دامنش را بگیرد. ایرانی که سالها کمک های مالی، مستشاری و دیپلماتیک راهی دمشق کرده بود و تعدادی از فرزندانش را در مرزهای سوریه و کنار حرمهای مقدس شیعیان تقدیم کرده بود اکنون کجای کار است؟ اکنون که میبیند سالها مخارج رفاقت با کسی را پرداخته که امروز باید پیران و کودکان و مخالفان سیاسی و فعالان اجتماعی و حتی زنان خانه دار را در زندانهایش جستجو کرد و دنیا نظاره گر تصویر این جنایات است.
جالب که حماس هم از این سقوط خوشحال است. توویت دختر هنیه هم گواه است. ایران متحد استراتژیک خود را نه در این جنگ که از مدتی قبل از دست داده بود. از وقتی که چرخش بشار را به امید صلح به سمت عرب_روس دید و حدس زد این بشار دیگر آن بشار قبل نیست. از وقتی که به مستشاران ایرانی در دمشق مسکن ندادند و مکانهای مهمشان لو رفت. همین شد که بشار امروز مهمان روسهاست و نه ایران. همین شد که لشکر فاطمیون هم مقاومتی نکرد و ایران را بجای صفحه گردان، نظاره گر کرد. همین شد که اولویت حفظ سوریه از استان خوزستان هم کمتر شد و عراقچی گفت ما به تصمیم مردم سوریه احترام میگذاریم! احترامی که معلوم نیست این همه سال کجابود. و اینکه حاصل محور مقاومت و جان فدا شده ی فرزندان ایران در این مرزها چیست؟
آنسوی ماجرا اما تحریر الشام است. گروهی که گویا تتمه ی داعش بود و ریبرندینگ سیاسی است و طی ده روز دمشق را گرفت. گروهی که کاری به حرمهای مقدس شیعه نداشت، حجاب را اختیاری کرد، نزدیک شدن و تخریب امکان دولتی و بانکها را ممنوع کرد و فروشگاهای مشروبات الکلی را تخریب. گروهی که نه بخاطر قدرت خودش که بیشتر بخاطر ارتش مضمحل سوریه، عدم سرمایه اجتماعی حکومت، نارضایتی گسترده ی مردم، خستگی مردم از جنگهای مکرر و فشار روانی آن و تحمل ۵۳سال حکومت اسدها اقتصاد متلاشی موفق شد مهر پایان اسدها را بزند. در این بین گروهای معارض دیگر هم مخالفتی نکردند.
حال باید دید این نسخه جدید که حاصل توافق قدرتهای منطقه و فرامنطقه است تا چه حد التیام دردهای مردم سوریه که از بهار عربی جامانده بودند خواهد شد. تا اینجای کار که بخش براندازی اسد و آزادسازی انسانها از فراموشخانه های او به مذاق سوری ها خوش آمده است. امید که عفو عمومی اعلام شده مثل دیگر اعدامیان زیر دستگاه پرس کشف شده در اتاق اعدام زیر زمین زندان صیدنایا نرود و سوریون بعد از سالها طعم زندگی بهتری را بچشند.