کاریزمای خنده دار
به گزارش اینجاخبر عباس مدحجی با نگاهی به وضعیت مدیریت منطقه آزاد اروند در اینحاخبر نوشت:
نحوه مدیریت مناطق آزاد کشور همیشه همانقدری مورد بحث و اختلاف نظر بود که سازمان منطقه آزاد اروند بین دیگر مناطق آزاد کشور. وسیع ترین منطقه آزاد کشور با بهره گیری از دو برند خرمشهر و آبادان و ظرفیت هایشان هیچ گاه [با تاکید] نتوانسته به آرامش، توسعه و رضایتی حتی نسبی دست یازد چه برسد به کفِ انتظارات و توقع های ساکنانش. منطقه ای که نامش تنها بلوفی حکومتی بود برای بستن دهان معترضان سالهای دور و نزدیک خرمشهر و آبادان به وضعیت این دوشهرستان و کارکردش هم در بهترین حالت در حد همان بلوف باقی ماند.
بعد از پایان حکومت جنجالی اسمعیل زمانی بر منطقه آزاد اروند بعنوان طولانی ترین دوران مدیریت این سازمان، انتظار میرفت دولت رئیسی حداقل به انتقاداتی که مناطق آزاد خصوصا اروند وارد میدانست عمل کند و آن بخش های ناکارآمد و بعضا فاسد را تصحیح و رفع کند. روندی که از ادعا و شایدم هیاهو آغاز شد و الان در حضیض مدیریت و ناکارآمدی و سکون دست و پا میزند. ادعایی که همان ابتدا با انتصاب محمدرضا اسکندری وزیر پیشین کشاورزی بعنوان مدیر عامل، لَنگ شد و در ادامه با بسط یَدَش، ادامه مدیریت و انتصاباتش کاملا زمین گیر شد و امروز منطقه آزاد اروند را به افلیجی لاعلاج مبدل ساخت.
اسکندری که حرف و حدیثهایی را از سازمان اقتصادی کوثر یدک میکشید، نه تنها کاریزمای مدیریتی را نداشت که برای ایجاد تغییر و انتصاباتش هم گام به گام از شاخص های مدیریتی فاصله گرفت و پشت شعارهای “جوان گرایی” و “انقلابی گری” و “روحیه جهادی” اقدام به انتخاب ها و سنگربندی هایی کرد که هم دامن خودش را خواهد گرفت و هم میراثی نامیمون از او بجای خواهد گذاشت. رانت های استخدامی که وی خواسته یا ناخواسته به طیفهایی خاص پرداخت کرد، نارضایتی از عملکرد پیشینیان را به نارضایتی های یومیه وصل کرد. حواشی اختلاف با نمایندگان ، پیگیری ماده احکام دائمی و عدم تغییری در پی صدور آن، نشت اطلاعات بازنشستگی اش و اصرارش بر ابقا و خدمت! هم مزید بر دیگر نکات است.
منطقه آزاد اروندی که در زمان “زمانی” کشتیی به گِل نشسته بود در زمان اسکندری به تخته پاره ای بی خاصیت [البته نه برای برخی خواص] تبدیل شد و آزمون و خطاها در این دوره، ادبیات رایج شدند. نگاهی به تشتت آرا و جنگ های سردداخلی و مهره های دستچین شده و انتصابات و ارتقاهای صورت گرفته و خروجی جلسات چند ساعته و دیدارهای نمادین، تبلیغی و البته مقطعیِ مردمی و مصادیقِ احساسِ تغییر محسوس شش ماهه و استخدام های نه چندان شفاف و کنترل راههای دسترسی به مدیرعامل و حرکت های دهه شصتی برای نمایش دُز بالای روحیه انقلابی و امثالهم همه نشان از کاریزمای خنده دار مدیریتی است که امروز در منطقه شاهدیم.
امروز بیش از پیش شاهد بازی با الفاظی هستیم که دوره ای آنقدر مقدس بودند که کسی جرات انتصاب بهشان را هم نداشت تا مبادا عملکردش باعث کِدِر شدن این نمادها در اذهان مردم شود. زنگاری که مدتهاست روی شیشه این مدیریت را گرفته با اتفاقات متروپل [با ریشه در مدیریت های سابق] از ریزش تا تخریب و از مدیریت تا دادگاه غلیظ تر شد و با کند و متوقف شدن عمران و توسعه در تمام بخش ها تثبیت شد. گرچه در منطقه آزادی که دیوار غیب میشود و وعده های گیت های گمرک بادِ هوا میشود، مشاهده دلالی برای فروش ساختمان قدیمی و پیمودن یک شبه ره صدساله و سفارشی سازی ساختاری نه اعجاب آور است و نه بدیع.
البته که تمیزی پایین دست برای آبی که از چشمه گلآلود شده امر نزدیک به محالی ست و دبیرخانه ای که خود رنگ ثبات و توسعه و مدیریت صحیحِ غیر سیاسی و غیر انتخاباتی ندیده، نمیتواند سازمانی در حد و اندازه ی حتی یک بخشداری ایجاد کند. دبیر خانه ای که امروز به وزیر مستعفی کار، رفاه و امور اجتماعی رسیده میراث کانالیزه شده ی سعید محمد رقیب انتخاباتی رئیس دولت وقت است. حجه الله عبدالملکی هم همان وزیری است که به اظهار نظرهای جنجالی ش معروف است. از تولید لامبورگینی ملی تا اشتغال زایی با یک میلیون تومان.
این آش شلم شوربایی که دولت آن هم در این مقطع حساس کنونی [کلیشه ای] پخته نشان میدهد که دستش از مدیران کاربلد خالی ست و هنوز دارد روی سرمایه صندوق اعتماد به آرای انتخاباتی حساب میکند. صندوقی که بنظر نمیرسد چیز زیادی در آن باقی مانده باشد، اما روزهای آینده بهتر مشخص خواهد کرد که این تاس مدیریت چه برسر منطقه آزاد اروند و دیگر مناطق واقعا آزاد خواهد آورد.